معنی عنصر سمی

حل جدول

عنصر سمی

تالیوم


سمی ترین عنصر

پلوتونیوم


عنصر فلزی نایاب سمی

پولونیم


سمی

زهرآگین

زهرآلود

لغت نامه دهخدا

سمی

سمی. [س ُ ما] (ع اِ) آوازی که در آن خیر باشد. (منتهی الارب) (آنندراج).

سمی. [س َم ْی ْ] (ع مص) روان شدن برای شکار. (از منتهی الارب) (آنندراج).

سمی. [س ُ می ی] (ع اِ) ج سماء، به معنی آسمان و آسمان خانه و جز آن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به سماء شود.

سمی. [س َ می ی] (ع ص، اِ) هم نام. (غیاث) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59) (ناظم الاطباء). || همتا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || بلند. رفیع. (ناظم الاطباء). || مثل. (منتهی الارب) (آنندراج). مِثل. مانند. (ناظم الاطباء).


عنصر

عنصر.[ع َ ص َ] (اِخ) نام موضعی است. (از منتهی الارب).

فارسی به عربی

عنصر

عنصر

فرهنگ معین

سمی

عالی، بلند، همنام، همتا. [خوانش: (سَ مِ یّ) [ع.] (ص.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سمی

زهرآگین، زهری

فارسی به ایتالیایی

سمی

velenoso

فارسی به آلمانی

سمی

Gift (n), Giftig [adjective], Vergiften

معادل ابجد

عنصر سمی

520

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری